لغتنامه دهخدا
زرگری . [ زَ گ َ ] (حامص مرکب ) شغل و عمل زرگر. صیاغت . (فرهنگ فارسی معین ). شغل و حرفه ٔ زرگر. (ناظم الاطباء). صوغ . صیاغت . کار زرگر. عمل زرگر. (از یادداشتهای بخط مرحوم دهخدا) : پیری مرا به زرگری افکند ای شگفت بی کاه و دود زردم و همواره سرف س