caziques
caciques
قزقز. [ ق َ ق َ ] (اِخ ) موضعی است . (منتهی الارب ).
قزقز. [ ق ُ ق ُ ] (اِخ ) (ابن ...) لقب احمدبن محمد. محدث است . (منتهی الارب ).
ابن قزقز. [ اِ ن ُ ق ُ ق ُ ] (اِخ ) احمدبن محمد. محدث است .
صدای در کهنه