exchangesدیکشنری انگلیسی به فارسیمبادلات، تبادل، بورس، مبادله، تعویض، معاوضه، عوض، اسعار، صرافی، تسعیر، ردو بدل کننده، ردوبدل ارز، صرافخانه، جای معاملات ارزی و سهامی، عوض کردن، مبادله کردن، تسعیر یافتن
interchangesدیکشنری انگلیسی به فارسیتعویض ها، مبادله، مبادله کردن، باهم عوض کردن، تبادل کردن، تغییر دادن، متناوب ساختن