فریبدهندهcheaterواژههای مصوب فرهنگستانیکی از طرفین قرارداد که در حین اجرای قرارداد دروغ میگوید یا از آن قرارداد پیروی نمیکند
فریبدهندۀ غیرفعالpassive cheaterواژههای مصوب فرهنگستانفریبدهندهای که قرارداد را اجرا میکند، ولی سعی میکند اطلاعاتی بیش از آنچه در قرارداد آمده است به دست آورد
فریبدهندۀ فعالactive cheaterواژههای مصوب فرهنگستانفریبدهندهای که قرارداد درحالاجرا را بهمنظور فریبکاری به هم میزند
متقلبدیکشنری فارسی به انگلیسیbilker, cheater, crooked, deceitful, dirty, dishonest, scheming, sharper, unfaithful
فریبدهندۀ غیرفعالpassive cheaterواژههای مصوب فرهنگستانفریبدهندهای که قرارداد را اجرا میکند، ولی سعی میکند اطلاعاتی بیش از آنچه در قرارداد آمده است به دست آورد