hookingدیکشنری انگلیسی به فارسیبسته شدن، بشکل قلاب دراوردن، کج کردن، گرفتار کردن، بدام انداختن، ربودن، گیر اوردن
خفانهchokeواژههای مصوب فرهنگستانالقاگری که در مدار الکتریکی قرار میدهند تا بدون ایجاد محدودیت برای جریان مستقیم در برابر بسامدهای بزرگتر از حدّ معین، رهبندی بالا ایجاد کند متـ . پیچة خفانش choking coil, choke coil
خفگی 2chokingواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی در جریان شارۀ تراکمپذیر (compressible fluid flow) که در آن شارش جِرمی به بیشترین حد خود افزایش مییابد یا سرعت آن در مجرا به سرعت صوت میرسد
خفگی 2chokingواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی در جریان شارۀ تراکمپذیر (compressible fluid flow) که در آن شارش جِرمی به بیشترین حد خود افزایش مییابد یا سرعت آن در مجرا به سرعت صوت میرسد