رنگ فامدارchromatic perceived colour, chromatic colourواژههای مصوب فرهنگستانرنگی که بر خلاف رنگهای سیاه و سفید و خاکستری فام دارد
خصیصههای فامنابیchromatic attributesواژههای مصوب فرهنگستانخصیصههایی مربوط به توزیع طیفی نور که شامل فام و نابی رنگ است
سازگاری رنگیchromatic adaptationواژههای مصوب فرهنگستانتغییر در حساسیت سامانۀ بصری به سبب تغییر در ویژگی طیفی منبع نور یا شرایط مشاهده
اَبیراهی فامیchromatic aberrationواژههای مصوب فرهنگستانعیبی در عدسی که موجب کانونی شدن فامهای گوناگون نور در نقاط مختلف یک پرتو میشود و طیف ایجاد میکند
achromaticدیکشنری انگلیسی به فارسیآکروماتیک، بی رنگ، رنگ ناپذیر، بدون ترخیم، بدون نیم پردهء میان اهنگ