شبللغتنامه دهخداشبل . [ ش َ ] (ع مص ) در اصطلاح دوزندگان از چند قسمت طولی شی ٔ را به یکدیگر دوختن . (از دزی ج 1 ص 724).
شبللغتنامه دهخداشبل . [ ش ِ ] (اِخ ) نام چند تن از محدثان است از جمله : شبل بن عباد مکی و شبل بن العلاء و شبل بن شریق و عبدالرحمن بن شبل و شیبان بن شبل . (منتهی الارب ).
شبللغتنامه دهخداشبل . [ ش ِ ] (ع اِ) شیربچه وقتی که شکارکند. (منتهی الارب ). ج ، اشبال وشبال و شبول و اشبل . (اقرب الموارد) (شرح قاموس ).
شبوللغتنامه دهخداشبول . [ ش ُ ] (اِخ ) بطنی است از مصاعب از صقور (الصکور) از جبل ازعمارات از عنزة. (از معجم قبائل العرب ج 2 ص 579).