signalsدیکشنری انگلیسی به فارسیسیگنال ها، سیگنال، علامت، نشان، اخطار، راهنما، علامت دادن، با علامت ابلاغ کردن، با اشاره رساندن
چراغهای هماهنگcoordinated signalsواژههای مصوب فرهنگستانچند چراغ راهنمایی که برای روانسازی عبور از تقاطعهای متوالی با یکدیگر هماهنگ شوند