cipherدیکشنری انگلیسی به فارسیرمز، حروف یا مهر رمزی، عدد صفر، صدر، سری کردن، حساب کردن، صفر گذاردن، برمز دراوردن
رمز 1cipherواژههای مصوب فرهنگستانخوارزمی/ الگوریتمی برای تبدیل متن اصلی به متن رمزیشده بهنحویکه برای گیرندۀ غیرمجاز غیرقابلدرک باشد متـ . رمزگذاری خوارزمی، رمزگذاری الگوریتمی encryption algorithm
کَفیرkefirواژههای مصوب فرهنگستاننوشیدنی گازدار و اسیدی که از تخمیر آبپنیر به کمک مخمری موسوم به دانههای کفیر به دست میآید
رمز یکبارمصرفone-time pad cipher, vernam cipherواژههای مصوب فرهنگستانرمزی که در آن از کلید رمز تنها یک بار استفاده میشود بهطوریکه هر حرف یا نماد کلید برای رمز کردن یک نماد متن اصلی به کار میرود
رمز جریانیstream cipherواژههای مصوب فرهنگستاننوعی رمز متقارن که در آن با تولید رشتهای از بیتها به نام جریانکلید و ترکیب آن با متن اصلی رمزگذاری انجام میشود
رمز جریانیstream cipherواژههای مصوب فرهنگستاننوعی رمز متقارن که در آن با تولید رشتهای از بیتها به نام جریانکلید و ترکیب آن با متن اصلی رمزگذاری انجام میشود
رمز خودکلیدauto-key cipherواژههای مصوب فرهنگستانرمزی که در آن از متن اصلی یا دنبالۀ کلید اجرایی برای تولید کلید استفاده میکنند
رمز یکبارمصرفone-time pad cipher, vernam cipherواژههای مصوب فرهنگستانرمزی که در آن از کلید رمز تنها یک بار استفاده میشود بهطوریکه هر حرف یا نماد کلید برای رمز کردن یک نماد متن اصلی به کار میرود