circumstantiatesدیکشنری انگلیسی به فارسیمقررات، وارد جزئيات شدن، امارات لازمه را تهیه کردن، قرائن و امارت را بدست اوردن
circumstantiatingدیکشنری انگلیسی به فارسیcircumstantiating، وارد جزئيات شدن، امارات لازمه را تهیه کردن، قرائن و امارت را بدست اوردن
circumstantiateدیکشنری انگلیسی به فارسیدور انداختن، وارد جزئيات شدن، امارات لازمه را تهیه کردن، قرائن و امارت را بدست اوردن