classدیکشنری انگلیسی به فارسیکلاس، طبقه، رده، دسته، گروه، نوع، سنخ، زمره، رسته، جور، هماموزگان، طبقه بندی کردن
رده 2classواژههای مصوب فرهنگستاندستهای که در آن پروندهها را براساس شمارههایی که مبین برخی ویژگیهای آنها باشد طبقهبندی کنند متـ . طبقه 1 * مصوب فرهنگستان اول
classicدیکشنری انگلیسی به فارسیکلاسیک، باستانی، مطابق بهترین نمونه، پیرو سبکهای باستانی، ردهای، وابسته به ادبیات باستانی
classicizeدیکشنری انگلیسی به فارسیکلاسیک کردن، در زمره ادبیات باستانی در اوردن، از سبک ادبی باستانی پیروی کردن
classifyingدیکشنری انگلیسی به فارسیطبقه بندی، دسته بندی کردن، طبقه بندی کردن، رده بندی کردن، مرتب کردن
classicدیکشنری انگلیسی به فارسیکلاسیک، باستانی، مطابق بهترین نمونه، پیرو سبکهای باستانی، ردهای، وابسته به ادبیات باستانی