closeدیکشنری انگلیسی به فارسیبستن، پایان، خاتمه، جای محصور، محوطه، انتها، ایست، بن بست، توقف، مسدود کردن، محصور کردن، خاتمه دادن، نزدیک، تنگ، خودمانی
بازۀ بستهclosed intervalواژههای مصوب فرهنگستانبازهای از اعداد حقیقی که بهصورت [a,b] نمایش داده میشود و متشکل از تمام اعدادی است که از a ناکمتر و از b نابیشتر هستند
closeدیکشنری انگلیسی به فارسیبستن، پایان، خاتمه، جای محصور، محوطه، انتها، ایست، بن بست، توقف، مسدود کردن، محصور کردن، خاتمه دادن، نزدیک، تنگ، خودمانی