closesدیکشنری انگلیسی به فارسیبسته می شود، پایان، خاتمه، جای محصور، محوطه، انتها، ایست، بن بست، توقف، بستن، مسدود کردن، محصور کردن، خاتمه دادن
enclosesدیکشنری انگلیسی به فارسیمحصور، محصور کردن، در جوف قرار دادن، در میان گذاشتن، به پیوست فرستادن، در اغوش گرفتن