slumpدیکشنری انگلیسی به فارسیسقوط، رکود، افت، ریزش، زمین باتلاقی، مقدار زیاد، کاهش فعالیت، دوره رخوت، یکباره فرو ریختن، سقوط کردن، یکباره پایین امدن یا افتادن
slumpsدیکشنری انگلیسی به فارسیدامنه، رکود، افت، ریزش، زمین باتلاقی، مقدار زیاد، کاهش فعالیت، دوره رخوت، یکباره فرو ریختن، سقوط کردن، یکباره پایین امدن یا افتادن
عملیات دستهبندیclump operationواژههای مصوب فرهنگستانتخصیص مقادیر جدید به گروههای مجاور از خانکهای درون هر رده از نقشه