coilsدیکشنری انگلیسی به فارسیکویل ها، سیم پیچ، فنر، مارپیچ، چنبره، چنبره زدن، بدور چیزی بطور مارپیچ پیچیدن
recoilsدیکشنری انگلیسی به فارسیبازخوانی می کند، واکنش داشتن بر، بحال خود برگشتن، پس زدن، پس نشستن، لگد کردن، عقب نشستن، فنری بودن، بحال نخستین برگشتن