زودآیندearly mover, early comerواژههای مصوب فرهنگستانبنگاهی که با بهرهبرداری از اولین فرصتِ حاصل، با خطرپذیری و سرمایة لازم، پیشتر از رقبای خود وارد بازار جدید میشود
کومرلغتنامه دهخداکومر. [ م َ] (هزوارش ، اِ) به لغت زند و پازند به معنی امرود باشد و آن میوه ای است معروف که به عربی کمثری خوانند. (برهان ) (آنندراج ). به لغت زند و پازند امرود. (ناظم الاطباء). هزوارش ، کومترا و کومترا (امروت ) با کمثری مقایسه شود. بنابراین کومر مصحف «کومتر» است . (از حاشیه ٔ
زودآیندearly mover, early comerواژههای مصوب فرهنگستانبنگاهی که با بهرهبرداری از اولین فرصتِ حاصل، با خطرپذیری و سرمایة لازم، پیشتر از رقبای خود وارد بازار جدید میشود
دیرآیندlate mover, late entrant, late comerواژههای مصوب فرهنگستانبنگاهی که دیرتر از رقبای خود وارد بازار جدید میشود
آیندهدیکشنری فارسی به انگلیسیcoming, comer, future, hereafter, intended, futurity, next, outlook, prospective, prospects, remote, unborn, upcoming
دیرآیندlate mover, late entrant, late comerواژههای مصوب فرهنگستانبنگاهی که دیرتر از رقبای خود وارد بازار جدید میشود