ستارۀ مقیاسcomparison starواژههای مصوب فرهنگستانستارهای که درخشش آن ثابت فرض میشود و درخشش سایر ستارهها در رصدهای نجومی با آن سنجیده میشود
طیف مقیاسcomparison spectrumواژههای مصوب فرهنگستانطیف معلومی با خطوط تیز که معیاری برای شناسایی طیف مورد نظر است
لامپ مقیاسcomparison lampواژههای مصوب فرهنگستانلامپی التهابی که شدت درخشش آن ثابت است و درخشش لامپهای دیگر نسبت به آن سنجیده میشود
comparisonsدیکشنری انگلیسی به فارسیمقایسه ها، مقایسه، سنجش، تشبیه، تطبیق، برابری، مقابله، مطابقت، هم سنجی
مقایسۀ توالیهاsequence comparisonواژههای مصوب فرهنگستانروشی برای تعیین تقدم و تأخر نسبی ازطریق مقایسۀ شباهتهای میان دستساختهها یا پدیدارهای تازهطبقهبندیشده ازیکسو و توالی زمانی تثبیتشدۀ مواد مشابه از سوی دیگر