concoctingدیکشنری انگلیسی به فارسیفحش دادن، درست کردن، جعل کردن، اختراع کردن، ترکیب کردن، پختن، گواریدن
concoctedدیکشنری انگلیسی به فارسیخلق شده، درست کردن، جعل کردن، اختراع کردن، ترکیب کردن، پختن، گواریدن
ترکیب کردندیکشنری فارسی به انگلیسیpreparation, combine, compose, compound , concoct, integrate, mix, synthesize
concoctingدیکشنری انگلیسی به فارسیفحش دادن، درست کردن، جعل کردن، اختراع کردن، ترکیب کردن، پختن، گواریدن
concoctedدیکشنری انگلیسی به فارسیخلق شده، درست کردن، جعل کردن، اختراع کردن، ترکیب کردن، پختن، گواریدن