خانوادۀ زوجمحورconjugal familyواژههای مصوب فرهنگستانخانوادهای مبتنی بر پیوند میان زن و شوهر و فرزندان با شبکۀ ارتباطات خویشاوندی محدود که درنتیجه ممکن است گرایش به طلاق در میان آنها افزایش یابد
خانوادۀ زوجمحورconjugal familyواژههای مصوب فرهنگستانخانوادهای مبتنی بر پیوند میان زن و شوهر و فرزندان با شبکۀ ارتباطات خویشاوندی محدود که درنتیجه ممکن است گرایش به طلاق در میان آنها افزایش یابد
نکاحیدیکشنری فارسی به انگلیسیbridal, conjugal, connubial, hymeneal, marital, married, matrimonial, nuptial, spousal
دهندۀ نوترکیبی پُربسامدhigh frequency recombination donor, HFR donorواژههای مصوب فرهنگستاننوعی دهندۀ همیوغ (conjugal) که براثر درج یک دیسک (disk) در فامتن یک باکتری به وجود میآید