وجدان اخلاقیmoral conscience, conscienceواژههای مصوب فرهنگستاننوعی آگاهی یا ملکه یا قوه یا ندای درونی در انسان که جنبة شهودی و بیواسطه دارد و بهکمک آن دربارة درست و نادرست اخلاقی قضاوت میکنیم
شعوردیکشنری فارسی به انگلیسیcommon sense, conscience, consciousness, head, light, reason, sanity, senses, wit, world
آگاهی جمعیcollective conscienceواژههای مصوب فرهنگستاننظامی اخلاقی و اجتماعی شامل احساسات و باورها و ارزشهای مشترک میان افراد جامعه که خارج از اختیار فرد و همچون نیرویی مستقل بر او تأثیر میگذارد