عامل اثرزاsignature contributorواژههای مصوب فرهنگستانعاملی که موجب پدید آمدن اثری گذرا از یک وسیلۀ نقلیه یا هواگرد میشود
پایمرددیکشنری فارسی به انگلیسیcaring, considerate, contributor, ministrant, persistent, Samaritan, succor, succour
عامل اثرزاsignature contributorواژههای مصوب فرهنگستانعاملی که موجب پدید آمدن اثری گذرا از یک وسیلۀ نقلیه یا هواگرد میشود