محکوم کردن ماهی
convect
محکوم کردن، محکوم، مجرم، جانی، محبوس، سرزنش یا متهم کردن
محدب، کوژ، برجسته، گردهماهی
محکومین، محکوم، مجرم، جانی، محبوس، محکوم کردن، سرزنش یا متهم کردن
conects
بازپس گیری