discordsدیکشنری انگلیسی به فارسیاختلافات، اختلاف، نفاق، نزاع، عدم توافق، دعوا، دوءیت، عدم هم اهنگی، نا سازگاری، ناجور بودن، ناسازگار بودن
concordsدیکشنری انگلیسی به فارسیهماهنگی ها، توافق، مطابقت، مقاوله نامه، موافقت، پیمان، یکجوری، قرار، سر یکی کردن
پیشینۀ فنی هواگردaircraft technical records, technical records, quality recordsواژههای مصوب فرهنگستانسوابق مربوط به نگهداری هواگرد و موتور و قطعات آن