خرابی 1corruption 1واژههای مصوب فرهنگستانعملی که کارکرد یک سامانه را با خرابکاری در عملیات یا دادههای آن بهگونهای نامطلوب تغییر میدهد
خرابی دادهdata corruptionواژههای مصوب فرهنگستانوجوه هر اشکالی در داده که موجب شود داده برای کاربر یا نرمافزاری که به آن دسترسی پیدا میکند قابل خواندن یا استفاده نباشد
فساد 1corruption 2واژههای مصوب فرهنگستانرفتار نامطلوب و ناسازگار با آداب حرفهای و غیرقانونی و غیراخلاقی کارکنان در ردههای مختلف سازمانی
فساددیکشنری فارسی به انگلیسیbreakup, corruption, decay, declination, decline, degradation, dirt, filth, perverseness, rot, taint, turpitude
گمراهیدیکشنری فارسی به انگلیسیaberration, beguilement, corruption, depravity, deviance, deviancy, deviation, error, fall, misguidance, perverseness, perversion, perversity, seduction, stumble, warp
خرابی دادهdata corruptionواژههای مصوب فرهنگستانوجوه هر اشکالی در داده که موجب شود داده برای کاربر یا نرمافزاری که به آن دسترسی پیدا میکند قابل خواندن یا استفاده نباشد