قؤوللغتنامه دهخداقؤول . [ ق َ ئو ] (ع ص ) گوینده . (منتهی الارب ). قائل . ج ، قُوُل . (اقرب الموارد). رجوع به قائل شود.
cableدیکشنری انگلیسی به فارسیکابلی، کابل، تلگرام، ریسمان، طناب سیمی، طناب سیمی ضخیم، سیم تلگراف، شاه سیم، نوار فلزی، سیم کشی کردن، تلگراف کردن
cavilدیکشنری انگلیسی به فارسیکاویل، عیب جویی، خرده گیری، عیب جویی کردن، خردهگیری کردن، عیب گرفتن، عیب گرفتن از