crankدیکشنری انگلیسی به فارسیمیل لنگ، خم، هندل، دسته محور، بست زانویی، ادم پست فطرت، محوردارکردن، پیچیدگی، خم کردن، کوک کردن، دسته دار شدن، کج
crankدیکشنری انگلیسی به فارسیمیل لنگ، خم، هندل، دسته محور، بست زانویی، ادم پست فطرت، محوردارکردن، پیچیدگی، خم کردن، کوک کردن، دسته دار شدن، کج
لَنگcrankواژههای مصوب فرهنگستانهریک از بخشهای برونمحور (offset) میللنگ که سبب تبدیل حرکت رفتوبرگشت پیستونها به حرکت چرخشی میشوند
crankدیکشنری انگلیسی به فارسیمیل لنگ، خم، هندل، دسته محور، بست زانویی، ادم پست فطرت، محوردارکردن، پیچیدگی، خم کردن، کوک کردن، دسته دار شدن، کج
لَنگcrankواژههای مصوب فرهنگستانهریک از بخشهای برونمحور (offset) میللنگ که سبب تبدیل حرکت رفتوبرگشت پیستونها به حرکت چرخشی میشوند