creakدیکشنری انگلیسی به فارسیخندیدن، صدای لولای روغن نخورده، جیرجیرکفش، شکوه و شکایت کردن، صدای غوک دراوردن، غژغژ کردن
مادیدیکشنری فارسی به انگلیسیsecular, brook, corporeal, creek, materials, phenomenal, physical, substantial, tangible