criedدیکشنری انگلیسی به فارسیگریه کرد، گریه کردن، فریاد زدن، بانگ زدن، داد زدن، صدا کردن، خروش برآوردن، خروشیدن، مصوت کردن
createدیکشنری انگلیسی به فارسیايجاد كردن، ساختن، ایجاد کردن، خلق کردن، فراهم کردن، افریدن، ناگهان ایجاد شدن، سرشتن