ریل تابیدهcrippled railواژههای مصوب فرهنگستانریلی که بهدلیل خروج قطار یا در حین حملونقل تاب برداشته باشد
crippleدیکشنری انگلیسی به فارسیفلج کردن، لنگ، چلاق، زمین گیر، عاجز، لنگ کردن، خمیدن، عیب دار کردن، چلا ق کردن، معیوب
ریل تابیدهcrippled railواژههای مصوب فرهنگستانریلی که بهدلیل خروج قطار یا در حین حملونقل تاب برداشته باشد