crutchدیکشنری انگلیسی به فارسیاره، چوب زیر بغل، دو شاخه، عصای زیر بغل، چوب پا، محل انشعاب شاخه از بدنه درخت، دو قاچ جلو و عقب، دوشاخه زیر چیزی گذاشتن، با چوب زیر بغل راه رفتن
crustsدیکشنری انگلیسی به فارسیکلوچه ها، پوسته، پوست، قشر، کبره، پوست نان، پوسته سخت هر چیزی، ادم جسور و بیادب، قسمت خشک و سخت نان، کبره بستن