پیکتولغتنامه دهخداپیکتو. [ ک ُ ت ُ ] (فرانسوی ، اِ) نام نوعی زورق ماهی گیری با دو دگل و یک بادبان که در دریای مانش سیر کند.
چیچکتولغتنامه دهخداچیچکتو. [ چی چ َ ] (اِخ ) ناحیه ای است از بلاد خراسان نزدیک میمنه و آن نیز شهری است . (آنندراج ) (انجمن آرا).
زیتولغتنامه دهخدازیتو. [ ت ُ ] (اِخ ) شهری است در آلمان شرقی که دارای کارخانه ٔ ذوب فلز و تولید ابزار ماشینی است و 46000 تن سکنه دارد. (از لاروس ).
کیتولغتنامه دهخداکیتو. (اِخ ) مرغزاری طویل و عریض است که شش فرسنگ در سه فرسنگ مساحت دارد و میان کرج و گرهرود و همدان و ساوه واقع بوده است . رجوع به نزهة القلوب چ گای لیسترنج ج 3 صص 69 - 195 و
کیتولغتنامه دهخداکیتو. [ ت ُ ] (اِخ ) پایتخت کشور جمهوری «اکوادور» در امریکای جنوبی است که بر سلسله جبال آند و در ارتفاع 1850 گزی و در دامنه ٔ آتش فشان «پیشن شا» واقع است و 401800 تن سکنه دارد. این شهر دارای دانشگاه و رصدخانه
ipso factoدیکشنری انگلیسی به فارسیipso حقوقی، بالفعل، بواسطه ماهیت خود فعل، در نفس خود، عضویت خود بخودی
دولت بالفعلde facto government, government de factoواژههای مصوب فرهنگستاندولتی که با غلبه بر دولت قانونی بر تمام یا بخشی از کشور حاکمیت مییابد
با دید باریکsensu strictoواژههای مصوب فرهنگستانعبارتی قیدی برای تعیین محدودة یک آرایه که شامل آرایههای پیشین منتسب به آن نمیشود