کارسپارclient, account 2واژههای مصوب فرهنگستانفرد یا سازمانی که کالا یا خدماتی را از تولیدکننده یا ارائهدهندۀ خدمات تقاضا میکند
کورسرلغتنامه دهخداکورسر. [ س َ] (اِخ ) دهی از بخش قصرقند شهرستان چاه بهار است و 350 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
کورسیرلغتنامه دهخداکورسیر. [ کُرْ ] (اِخ ) یکی از جزایر یونان که هومر آن را اسکریا نامیده است .این جزیره تا هفتصد سال پیش از میلاد محل سکونت «فه آسین ها» بود، آنگاه مستعمره ٔ کورنتین ها شد و امروز آن را کورفو نامند. (از لاروس ). رجوع به کورفو شود.
قارصهلغتنامه دهخداقارصه . [ رِ ص َ ] (ع ص ) مؤنث قارص . سخن زیانکار و آزارنده و ناخوش کن . (منتهی الارب ). ج ، قوارص .