cumbering، غیر قابل استفاده
محکوم کردن، باز داشتن، اسباب زحمت شدن، دست و پای کسی را گرفتن
محو شدن
کمردرد
محروم کردن، سبکبار کردن، رها کردن، از قید ازاد کردن
بی نظیر