کموللغتنامه دهخداکمول .[ ک ُ ] (ع مص ) کمال . انجام یافتن و تمام شدن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). انجام یافتن و تمام شدن . (آنندراج ). و رجوع به کمال شود.
کومللغتنامه دهخداکومل . [ ک َ م َ ] (اِخ ) قلعه ای است به یمن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). از حصارهای یمن است . (از معجم البلدان ).
قومللغتنامه دهخداقومل . [ ] (معرب ، اِ) جواسفرم . جم اسپرم را نامند. (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به آن کلمه شود.