currentدیکشنری انگلیسی به فارسیجاری، جریان، سیاله، ترن، رایج، متداول، معاصر، باقی، شایع، تزند، سیال، روان
جریانهای متوازنbalanced currentsواژههای مصوب فرهنگستانجریانهایی با مقادیر یکسان و جهتهای مخالف در دو رسانای خط انتقال متوازن
جریانهای کِشَندی استواییequatorial tidal currentsواژههای مصوب فرهنگستانجریانهای کِشَندی که در هنگام کِشَند استوایی رخ میدهد
جریانهای کِشَندی حارّهایtropic tidal currentsواژههای مصوب فرهنگستانجریانهای کِشَندی که در هنگام کِشَند حارّهای رخ میدهد
جریانهای کِشَندی خورایستیsolstitial tidal currentsواژههای مصوب فرهنگستانجریانهای کِشَندی که در هنگام کِشَندهای خورایستی رخ میدهد متـ . جریانهای کِشَندی انقلابینی
لایة آلوِنAlfvén layerواژههای مصوب فرهنگستانمنطقهای در مغناسپهر شبسو که ظاهراً جریانهای بیرکلند (Birkland currents) منطقة دو از آنجا پدید میآیند
تداخل الکتریکیelectrical interferenceواژههای مصوب فرهنگستانهرگونه آشفتگی الکتریکی که براثر جریانهای سرگردان (stray currents) در سازههای فلزی در تماس با برقکاف به وجود میآید
جریانهای کِشَندی استواییequatorial tidal currentsواژههای مصوب فرهنگستانجریانهای کِشَندی که در هنگام کِشَند استوایی رخ میدهد
جریانهای کِشَندی حارّهایtropic tidal currentsواژههای مصوب فرهنگستانجریانهای کِشَندی که در هنگام کِشَند حارّهای رخ میدهد
جریانهای کِشَندی خورایستیsolstitial tidal currentsواژههای مصوب فرهنگستانجریانهای کِشَندی که در هنگام کِشَندهای خورایستی رخ میدهد متـ . جریانهای کِشَندی انقلابینی
جریانهای متوازنbalanced currentsواژههای مصوب فرهنگستانجریانهایی با مقادیر یکسان و جهتهای مخالف در دو رسانای خط انتقال متوازن