definesدیکشنری انگلیسی به فارسیتعریف می کند، تعریف کردن، مشخص کردن، معین کردن، تعیین کردن، معنی کردن، معلوم کردن، متصف کردن، محدود کردن
دفنیلغتنامه دهخدادفنی . [ دَ ف َ نی ی ] (ص نسبی ) منسوب به دفنة که شهرکی است در شام . (از الانساب سمعانی ).