بنبست 2deadlockواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی که در آن دو یا چند برنامۀ همزمان منتظر منبعی هستند که در دست دیگری قرار دارد
بن بستدیکشنری فارسی به انگلیسیblind, court, cul-de-sac, dead end, dead-end, deadlock, impasse, logjam