تبار دوسویهbilateral descent, cognatic descent, cognate 1, consanguineal descentواژههای مصوب فرهنگستانتباری که هم از جانب مادر و هم از جانب پدر تعیین میشود
آهنگ کاهش ارتفاعrate of descent, descent rate, ROD, r/dواژههای مصوب فرهنگستانمیزان تغییر در کاهش ارتفاع هواگرد برحسب متر یا پا بر دقیقه متـ . آهنگ نزول
تبار مادرسوییmatrilineal descentواژههای مصوب فرهنگستانتباری که از جانب مادر تعیین شود متـ . مادردودمانی matrilineage
decentralizedدیکشنری انگلیسی به فارسیغیر متمرکز، غیر متمرکز کردن، عدم تمرکز دادن، حکومت محلی دادن به، از حالت تغلیظ خارج کردن
decentralizedدیکشنری انگلیسی به فارسیغیر متمرکز، غیر متمرکز کردن، عدم تمرکز دادن، حکومت محلی دادن به، از حالت تغلیظ خارج کردن
indecentدیکشنری انگلیسی به فارسیناخوشایند، خارج از نزاکت، ناپسند، گستاخ، بی حیا، شرم اور، نا نجیب، نا شایسته، فحاش