آرایهگریdecorationواژههای مصوب فرهنگستانهنر تزیین مکان یا اشیا متـ . آرایش 4، ـ آرایی * ـ آرایی در ترکیباتی مانند صحنهآرایی و گلآرایی به کار میرود.
decoratingدیکشنری انگلیسی به فارسیتزئینات، تزئین کردن، پیراستن، اذین کردن، ارایش دادن، زینت کردن، اراستن، نشان یا مدال دادن به
تزیین زیرلعابیunderglaze decorationواژههای مصوب فرهنگستانپوششی که برای تزیین بر روی بدنۀ خام یا بیسکویتشده (fried biscuit/ bisque) قرار میگیرد و سپس با یک لعاب شفاف پوشیده میشود
decorationsدیکشنری انگلیسی به فارسیدکوراسیون، تزیین، ارایشگری، اذین بندی، مدال یا نشان، تصنع، اراستگی، پیرایه
تزیین تولعابیin-glaze decorationواژههای مصوب فرهنگستانتزیین روی سطح لعاب خام که همزمان با لعاب پخته میشود
تزیین رولعابیon-glaze decorationواژههای مصوب فرهنگستانپوشش تزیینی سرامیکی یا فلزی که بر روی بدنۀ لعابخورده قرار میگیرد تا در هنگام پخت مجدد بهخوبی با لعاب درهم بیامیزند
تزیین زیرلعابیunderglaze decorationواژههای مصوب فرهنگستانپوششی که برای تزیین بر روی بدنۀ خام یا بیسکویتشده (fried biscuit/ bisque) قرار میگیرد و سپس با یک لعاب شفاف پوشیده میشود