defectsدیکشنری انگلیسی به فارسیعیوب، نقص، عیب، کاستی، علت، کمبود، قصور، اهو، نکته ضعف، ترک کردن، مرتد شدن، معیوب ساختن
defectدیکشنری انگلیسی به فارسیکاستی، نقص، عیب، علت، کمبود، قصور، اهو، نکته ضعف، ترک کردن، مرتد شدن، معیوب ساختن
نقصهای چندشاخگیfurcation defectsواژههای مصوب فرهنگستاننقصهای ساختاری که در ناحیۀ چندشاخه شدن ریشهها به وجود میآید و معمولاً شامل یک ناودانِ رابط (communication channel) است که بین مغزه و فضای پیرادندانی ایجاد میشود
آثار جنینی الکلfetal alcohol effects, alcohol-related birth defects, ARBD, subclinical fetal alcohol syndromeواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای از نابهنجاریهای نوزادان در هنگام تولد که ناشی از مصرف الکل توسط مادر است، اما به نشانگان جنینی الکل نیز منجر نشده است
نقصهای چندشاخگیfurcation defectsواژههای مصوب فرهنگستاننقصهای ساختاری که در ناحیۀ چندشاخه شدن ریشهها به وجود میآید و معمولاً شامل یک ناودانِ رابط (communication channel) است که بین مغزه و فضای پیرادندانی ایجاد میشود