defileدیکشنری انگلیسی به فارسیفروریختن، گردنه، گذرگاه، الوده کردن، بی حرمت کردن، بی عفت کردن، رژه رفتن، ملوی کردن
دفللغتنامه دهخدادفل . [ دِ ] (ع اِ) گیاهی است تلخ که به فارسی خرزهره نامند. (منتهی الارب ). دفلی . (از اقرب الموارد). ورجوع به دفلی و خرزهره شود. || قطران که به شتران گَرگین مالند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || قیر که در خنور و کشتی مالند تا آب نزهد از وی . (منتهی الارب ). زفت . (اقرب
defilesدیکشنری انگلیسی به فارسیناراحتی، گردنه، گذرگاه، الوده کردن، بی حرمت کردن، بی عفت کردن، رژه رفتن، ملوی کردن
defilesدیکشنری انگلیسی به فارسیناراحتی، گردنه، گذرگاه، الوده کردن، بی حرمت کردن، بی عفت کردن، رژه رفتن، ملوی کردن