دغشلغتنامه دهخدادغش . [ دَ ] (ع مص ) بناگاه درآمدن . (از منتهی الارب ). هجوم کردن ، و آن لغتی است یمنی . (از اقرب الموارد). || در تاریکی درآمدن . (از منتهی الارب ). داخل شدن در تاریکی . (از اقرب الموارد).
مغناطیسکاهیdegaussing, demagnetisationواژههای مصوب فرهنگستانکاهش میدان مغناطیسی ناو با قرار دادن سیم در سینه و پاشنۀ آن برای در امان ماندن در برابر مینها و اژدرهای مغناطیسی دشمن