درجۀ آزادیdegree of freedomواژههای مصوب فرهنگستان[آمار] تعداد واحدهای اطلاع مستقل در یک نمونه در برآورد یک پارامتر یا محاسبۀ یک آماره [فیزیک] هریک از شیوههای مستقل پیکربندی یک سامانۀ فیزیکی
degreeدیکشنری انگلیسی به فارسیدرجه، مرتبه، رتبه، پایه، مرحله، سیکل، منزلت، زینه، طبقه، پله، سویه، دیپلم یا درجه تحصیل
degreeدیکشنری انگلیسی به فارسیدرجه، مرتبه، رتبه، پایه، مرحله، سیکل، منزلت، زینه، طبقه، پله، سویه، دیپلم یا درجه تحصیل