delimitingدیکشنری انگلیسی به فارسیتعریف کردن، محدود کردن، محدود ساختن، حدود معین کردن، تعیین کردن، مرزیابیکردن
مشخصة محدودگرdelimiting characteristicواژههای مصوب فرهنگستانمشخصهای ضروری که برای متمایز کردن یک مفهوم از مفاهیم مرتبط با آن به کار میرود