descendدیکشنری انگلیسی به فارسیفرود آمدن، سرازیر شدن، پایین امدن، فرود امدن، نزول کردن، پیاده شدن، پایین رفتن، فروکش کردن
تبار دوسویهbilateral descent, cognatic descent, cognate 1, consanguineal descentواژههای مصوب فرهنگستانتباری که هم از جانب مادر و هم از جانب پدر تعیین میشود
آهنگ کاهش ارتفاعrate of descent, descent rate, ROD, r/dواژههای مصوب فرهنگستانمیزان تغییر در کاهش ارتفاع هواگرد برحسب متر یا پا بر دقیقه متـ . آهنگ نزول