برداشت تفصیلیdetailed surveyواژههای مصوب فرهنگستانبرداشتی که در آن عوارض کوچک موجود در منطقه نیز در نظر گرفته میشود
زمانبندی تفصیلیdetailed scheduleواژههای مصوب فرهنگستاننوعی برنامۀ زمانبندی که جزئیات همۀ فعالیتهای پروژه را، دستکم در میان دو موعد اصلی، در بر دارد و با کلانبرنامۀ زمانی همسو و سازگار است
موازنة تفصیلیdetailed balanceواژههای مصوب فرهنگستانفرضیهای مبنی بر اینکه وقتی سامانهای در حال تعادل باشد فراوانی هر فرایند با فراوانی فرایند معکوس آن یکسان است
اصل موازنۀ تفصیلیprinciple of detailed balancingواژههای مصوب فرهنگستاناصلی که براساس آن در یک واکنش تعادلی با تعداد اختیاری اجزای سازنده و مسیرهای واکنش، تعداد اتمهایی که در واحدهای مولکولی مربوط به خود در هر مسیر مشخص در واکنش رفتوبرگشت شرکت دارند، برابر است؛ ازاینرو، مسیر واکنش برگشت نیز باید از هر نظر عکس مسیر رفت باشد
مفصلدیکشنری فارسی به انگلیسیarthro-, circumstantial, comprehensive, detailed, expansive, extensive, heartily, hinge