deterioratedدیکشنری انگلیسی به فارسیخراب شد، فاسد شدن، خراب کردن، بدتر کردن، روبزوال گذاشتن، عیب دار کردن
deterioratesدیکشنری انگلیسی به فارسیخراب می شود، فاسد شدن، خراب کردن، بدتر کردن، روبزوال گذاشتن، عیب دار کردن