ده خیرلغتنامه دهخداده خیر. [ دِه ْ خ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پشت بسطام بخش قلعه ٔ نو. واقع در 5هزارگزی باختری شوسه ٔشاهرود به گرگان دارای 167 تن سکنه است . آب آن از قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <span cla
ده خیرلغتنامه دهخداده خیر. [ دِه ْ خ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان غار بخش ری شهرستان تهران . واقع در 7هزارگزی شمال ری . آب آن از قنات تأمین می شود.سکنه ٔ آن 149 تن . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1</sp
خر میان دهلغتنامه دهخداخرمیان ده . [ خ َ رِ ن ِ دِه ْ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) کنایه از آن کس که به او هر کس کار فرماید. حمارالحاجات . قُعَیِّدالحاجات . (یادداشت بخط مؤلف ).
ده خیر پایینلغتنامه دهخداده خیر پایین . [دِه ْ خ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قریةالخیر بخش داراب شهرستان فسا. واقع در 18هزارگزی جنوب خاوری داراب . سکنه ٔ آن 572 تن . آب آن از چشمه و چاه تأمین می شود. راه آن فرعی . (از فرهنگ جغرافیا
نستوهدیکشنری فارسی به انگلیسیdie-hard, diehard, indefatigable, inexhaustible, tenacious, tireless, uncompromising, unflagging, untiring
دو آتشهدیکشنری فارسی به انگلیسیborn-again, die-hard, diehard, fierce, hard-core, hidebound, proper, strong