25 فرهنگ
همه
دقیق
آوا
مشابه
متن
آغاز
قافیه
همه
دیکشنری
مترادف
طیفی
آزاد
+
درپیوند
disendowed
disendow
dispossesses
disencumber
disencumbering
بیرحم بودن
بیشتر بدانید
smooth softshell
قالب شدن
بشکل ذرات ریز و پایدار دراوردن (جسمی در محلولی)
sectarians
غير عادل
نمچ
جستوجوی دقیق
disendowing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رها کردن، از عطیه محروم کردن، نبخشیدن