deceivedدیکشنری انگلیسی به فارسیفریب خورده، گول زدن، فریب دادن، فریفتن، اغفال کردن، پا زدن، مغبون کردن
disobeysدیکشنری انگلیسی به فارسیبی پروا، نافرمانی کردن، سرپیچی کردن، اطاعت نکردن، نقص کردن، شکستن، سرکشی کردن، خودسری کردن